باران باران ، تا این لحظه: 15 سال و 3 روز سن داره

شور بودنم

فکر کردم خدایا چی درست کنم ...

1391/5/1 22:18
نویسنده : مامان
192 بازدید
اشتراک گذاری

باران گلی اومدی پیشم و شروع کردی به داستان پردازی و به عبارتی خیال پردازی و در نقش یک میزبان مهربان شروع کردی به تعریف اینکه چه جوری داری خودت رو برای مهمانان آماده می کنی و وسط حرفات گفتی "فکر کردم خدایا چی درست کنم " این جا که رسیدی من هنگ کردم و موندم تو این واژه ها رو از  کجا پیدا می کنی. مثلا دیشب داشتی می رفتی دستشویی یک دفغه گفتی " مامان شما زنشی " و با چشم های قشنگت اشاره کردی به بابات . من هم در تعجبی زیبا خندیدم . دوست دارم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

الهه مامان یسنا
3 تیر 91 2:14
عزیزم وقتی میام وبلاگت و فقط عنوان مطلبهات رو میبینم پیش خودم میگم که چقدر مرموزی ؟؟؟؟ همیشه پاینده باشیباران و رایان عزیز رو ببوس
الهه مامان یسنا
3 تیر 91 10:09
حدس میزدم که سرت شلوغ باشه. چون خیلی دوست دارم که نوشته هات رو بخونم اینو گفتم.ولی عزیزم وقتی مطلبت داغه بنویسی خیلی بهتر جزئیات یادت میمونه و میتونی که بازگو کنی واسه دخترت
الهه مامان یسنا
4 مرداد 91 1:11
ای جانم !!!!!!!!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شور بودنم می باشد