رقصی چونین میانه میدانم آرزوست
باران گلی بعد از عقد خاله زری حسابی رقاص شدی . فوق العاده زیبا پاتو تکون می دی، دستتو بالا می بری و بعد دست و پاتو باهم می چرخونی . من از رقص تو سرشار می شم و یکی چیزی توی دلم تکون می خوره که اگه بخوام بهش فکر کنم گریم می گیره . بارانم برقص تا رقص بی همتای طبیعت را در درونت شاهد باشی . شاهد زیبای من ! اما از رقص تو و رایان بگم باهم که می رقصید انگار این انرِِِِژی کل که داره برای من خودنمایی می کنه . منم می رقصم با تو و رایان . همگی دور هم . هستی دور ما . زمان ایستا و خاموش .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی