باران باران ، تا این لحظه: 15 سال و 2 روز سن داره

شور بودنم

دلسوزی باران گلی

1391/5/13 19:37
نویسنده : مامان
320 بازدید
اشتراک گذاری

باران خانومم! عشقت به آدم ها مثل عشق بابات بی قید وشرطه . زیبا و ناکرانمند. حدود دو هفته پیش که می خواستم رایان رو از شیر بگیرم صبح پاشدم و گفتم آقا رایان دیگه از شیر خبری نیست . دیگه بزرگ شدی . شما اومدی و گفتی " مامان بهش شیر بده . رایان هنوز خیلی کوچیکه . نگاه کن نگاه کن ببین دستش به کابینت نمی رسه . مامان بهش بده." قربون اون حرف زدنت برم که به اندازه ی کهکشان پر معناست . برات توضیح دادم که درسته دستش به کابینت نمی رسه و هنوز از شما خیلی کوچیک تره ولی به کوچیکی داداش پارسا هم نیست و زمان شیر خوردنش تموم شده . شما به طور فعال شنیدی و خوب خوب گوش دادی . قربون دختر چیز فهمم برم من.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شور بودنم می باشد